روزی یکی از اصحاب پارسی نزد حضرت رفت
حضرت در حال بازی با عسگری بود و فریاد میزدند"عسگری توله سگ چرا جر میزنی؟"
آن شخص با تعجب از حضرت پرسید: مادرت به فدایم، مگر اعراب در زبان خود (گ ژ پ چ ) دارند که نام فرزندت را "عسگری" نهاده ای؟؟
امام مدتی تفکر کردند و به نتیجه ای نرسیدند و دوباره فکر کردند و باز هم به نتیجه ای نرسیدند و بار دیگر هم در فکر فرو رفتند و به ناگاه دست به ذوالنقار برده و آن صحابه را از وسط به قسمت مساوی تقسیم نمودند و زیر لب زمزمه نمودند: "دفعه آخرت باشد که از ما سئوال سخت می پرسی!!!"
الجوابات الکلفت النقوی، ابول جوز هندی
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen